ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
فک کنم این ماجرا برام حدود 10 روز قبل اتفاق افتاد
سوار سرویس شدم و توی این مسیر طولانی بهترین همراهم ام پی تری پلیرم هست که این دو ساعت را برام کمتر نشون میده ....
خسته بودم چون روز کاری سختی بود یکمی هم خاص چون هم من اولین بودم توی اون روز و هم این که اون روز یک اولین برام داشت....
توی سرویس نزدیکای جایی که باید پیاده میشدم پلکام روی هم رفت و درست وسط اتوبان باز شد پلکام خب مسیر زیادی را نرفته بود به به دوستم که میدونست من کجا باید پیاده بشم گفتم چرا بیدارم نکردی گفت خب خسته بودی گفتم بخوابی!!!! منم گفتم خب میرفتم خونه میخوابیدم
خلاصه راننده عزیز لطف کردن و منو همونجا زیر یک پل عابر پیاده پیاده کردن بعد از این که یک خبر خوب را به یکی از دوستام دادم گفتم خب برم دنبال تاکسی ...اما تا بریدگی بعدی که هیچ من خودم چند بار داد زدم 10 متر جلوتر ولی مگه وسط اتوبان تاکسی پیدا میشه؟؟؟
منم گفتم خب راه زیادی نیست تا سر خیابان اصلی پیاده میرم و از اونجا به راننده تاکسی ها زحمت میدم...
برای این که دای اتوبان اذیتم نکنه بازم هدفن را از جیم بیرون آوردم و رفتم سر وقت آهنگای بانوcelendion خب با آلبوم taking chances شروع کردم و کنار اتوبان مثل این بچه مدرسه ای ها که شعری را با خودشون زمزمه میکنن منم زمزمه میکردم و ریتمیک قدم بر میداشتم رفتم آلبوم بعدی که A New day has come بود همین آهنگ A New dayکه خیلی دوسش دارم داشتم با این همخونی میکردم که سنگینی نگاه احساس کردم وقتی برگشتم پشت سرم دیدم به به یه دختر و پسر جوون که دست در دست هم داشتن قدم میزدن منو دارن نگاه میکنن و من هم اصلا مراقب نبودم که به منطقه مسکونی نزدیک شدم و آدم کنارم رد میشه و نباید صدامو ول کنم...وقتی الونارو دیدم خشک شدم و فقط کنار ایستادم تا اوا رد بشن و برن وقتی داشتن رد میشدن پسره که داشت از خنده منفجر میشد و دختره هم با یه نیشخند داشت منو نگاه میکرد....
میگم علیرضا خان شما هم عجب ماجراهایی دارین با این
mp3 player چشمک
جالب بود گل گل گل
واقعا نصف زندگیه من کنار این وصیله گدشته(چشمک)
بازم شانس آوردی نگاه سنگین اونارو متوجه شدی و الا کم کم میرفتی وسط شهر کنسرت اجرا میکردی
فکر کن: علیرضا سلندیون ::چشمک::
بوووووسسسسسس
خودم که فکرشو میکنم خیلی خندم میگره ....
بازم به اونا که اینجوری منبه خودم آوردن
بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس
بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس
خنده.خنده.خنده
دارم تورو فرض میکنم وسط پیاده رو ٫ با کوله ی روی دوشت ٫ هندزفری توی گوشت و صدای کلفتت رو ول کدری توی گلوت و داری میکخونی A new day و .... خنده . خنده
وای غش کردم
اگه من جای اون 2تا بودم که همون جا بی تعارف هر هر میزدم زیر خنده ! من اصولا اصلاااااااا جلوی خندهام رو نمیگیرم مخصوصا اگه اینجور صحنه ها هم ببینم ! زبان.
علیرضا جان تو تمرین کنی شاید کمی ته صدات به سلندین برسه
خنده.خنده. چشمک.
گل.گل.گل.گل.گل
مهشید خانم صدای من کلفته؟! همین الانش هم من چندتا آلبوم پر کردم ولی خب برای این که ریا نشه پخش نکردم((چشمک))
من تمرین احتیاج ندارم که این هنجره به شکل مادر زادی طلایی هست(چشمک)
مگه چشماتم بسته بودی؟؟ :))
عاشق شدیااااا...:))
نخیر نبسته بودم ....ولی پشت سرم که چشم نداره
سپندارمزگان مباااااارک...گل گل گل
سپندار شما هم مبارک ...گل گل
ساملیک آق مهنس. راستیاتش ماهم همچین یه خوابکی دیدیم کمر شکن. پشت رول نیشسته بودیم چشام گرم شد یهویی دیدیم بمون گفتن یه ۷۴۷ واس ببری کیش با یه عالمه مسافر . کم نیاوردیم رفتیم توش کل یوم اتاقکش قریب میزد دل زدیم دریاهو دس بردیم تاسوییچ روشن کنیم دیدیم نداره دروبرو دید زدیم کسی نبود دوتا سیم کندیم از زیر زدیم بهم یه تکونی خورد موتورا روشن شد. چار پنج تا دنده منده دیدیم زدیم جلو دیدیم داریم حرکت میکنیم همه سلام وصلوات دادیم تا داشتیم میکندیم از زیمین یهو صدای دادی شنیدیم که گفت کمال پسر بدو که بار خورده واس میدون خراسون یه تکونی خوردیم و از خواب بیدار شدیم . آخر پرواز نکردیم لاکردار نمی دونیم خواب مارو پخش میکنی رفقا ببینن. مرامتو عشقه مهنس
سلام دوست عزیز
امیدوارم که به رویات برسی و من توی هواپیمایی باشم که شما کاپتان پرواز باشی
سلام آقا علیرضا
شرمنده که دیر اومدم
هم سرم شلوغ بود هم اینکه چون شما جزو blogsky هستی من نمیفهمم که آپ کردی
ولی خاطرت خیلی باحال بود
بهت حق میدم
آخه آهنگ نیو دی واقعا آدمو به فضا میبره
(گل)
سلام ترانه خانم
واقعا این آهنگ را من خیلی دوس دارم و بهم یه حس خاص میده...
خنده نداشته که!!!!!! بی ادبا! اصلاْ خیلی هم دلشون بخواد براشون آهنگای سلین دیان رو بخونی!!!!!
داداش آدرس بده برم نعششونو بندازم زمینا!!!!!
استغفرالله!!!
میدونی که دقیقا بعد از تلفنی صحبت کردن با خودتون اینجوری شد::چشمک::