عشق من پرواز

من علیرضا عاشق پرواز و هواپیما هستم این وبلاگ هم برای نوشتن خاطرات والبته اطلاعاتی در باره هواپیما ها ساخته شده

عشق من پرواز

من علیرضا عاشق پرواز و هواپیما هستم این وبلاگ هم برای نوشتن خاطرات والبته اطلاعاتی در باره هواپیما ها ساخته شده

جبرواحتمال،نیمکت،سطل و تخته پاک کن

راستشو بخواهید میدونم اگر همش درباره دوران دبیرستان بنویسم خیلی بی مزه میشه ولی حیفم اومد اینو ننویسم .
چند روز قبل مهرداد زنگ زده بود در باره پست پسرها چگونه معلم....با هم صحبت کردیمو گفت اینم بنویس منم که خودم خوشم اومده بود گفتم باشه
دیگه بریم سر اصل مطلب(مگه خواستگاریه؟؟؟!!!)
این خاطره هم مربوط میشه به سال سوم دبیرستان  اون سال سال شربازی بچه های متولد 68بود.
ما یه معلم جبرواحتمال داشتیم که با نام آقای ن از ایشون یاد میکنیم
آقای ن دیدنی بود اول از قیافش میگم جلوی سرش کچل شده بود ولی ایشون با مهارت تمام موهای پشت سرش را بلند کرده بود وبه جلو قرض داده بود(فکرشو بکنید وقتی جلوی پنکه وایمیساد موهاش 2متر عقبتر از خودش بودن)
درس دادنشم مثل خودش خوشگل بود یعنی جوری بود که برای این که ما نفهمیم آقای ن نمیتونه 10 صفحه درس رو بیاد خودش بدون گام به گام و این چیزا بگه همیشه کاغذهای طرح درسشو به کتش منگنه میکرد و میومد سر کلاس و بعد پای تخته صحنه ای که داشت درس میداد واز روی کاغذها میخواست جوری بخونه که ما متوجه نشیم ته خنده بود،نمره دادنش هم اینجوری بود که هر چقدر که خودت بتونی نمره میگرفتی یعنی اگر ورقه کسی را تصحیح میکرد و خودش بالای ورقه نبود 100% افتاده بود ولی اگر بالا سر ورقه بودی و سر نمره باهاش چونه میزدی (همون ورقه که میافتاد)18یا19  میشدی؟؟؟!!!!!
یه روز هم ما تصمیم گرفتیم که حال این بابا رو بگیریم میدونستیم که همیشه روی نیمکت آخر میشینه و لیست کلاس رو روی صندلی معلم میزاره خوب ماهم جوری نشستیم  که روی نیمکت آخر فقط یه جا برای نشستن باشه که ایشون برن اونجا بشینن ولی نقشه این بود که چون اون روز آقای ن شلوار مشکی پوشیده بود باید یه عکس قلب روی شلوار خوشگلش میفتاد و نمیشد ازش گذشت برای همین گچ قرمز رنگ رو برداشتیم و روی نیمکت (دقیقا جای آقای ن)یک عدد قلب خوشگل نقاشی کردیم 5 دقیقه بعد آقای ن اومد تو کلاس و یه راست رفت همون جایی که ما آماده کرده بودیم نشست وقتی ماتحت محترم رو روی نیمکت گذاشت یکمی خندیدیم ولی جلوی خودمونو گرفتیم .
داشتیم تمرین های جلسه قبل رو حل میکردیم ولی همه میخواستن ببینن شلوارش چه شکلی شده؟؟
برای همین مهرداد شروع کرد  به اشکال پرسیدن از روشی استفاده کرد که هرچی توضیح بدی طرف مثل (دور از جون خر)خرنگات میکنه دقیقا همینجوری سوالاشو پرسید.
آقای ن هم دید که اینجوری نمیشه بلند شد که بیاد پای تخته و توضیح بده که میزها از عقب یکی یکی از خنده منفجر میشدن طبق معمول من میز دوم بودم ومهردادمیز اول تا از کنار من رد شد و من شلوار مبارکشو دیدم با خودم گفتم آفریین عجب طرحی زده (خودمونیم یاد اون آدامسایی که بچگیام میخوردم و عکسشو میزدیم رو در و دیوار افتادم)...
وقتی آقای ن دید که همه دارن میخندن اول فکر کرد زیپ شلوارش بازه بعد که مطمئن شد که زیپش باز نیست به اونجا(خیلی بی ادبیه و میدونم همه  فهمیدن کجا رو میگم)اشاره کرد و گفت مگه چیه (این بعد از ماجرای کلاس هندسه بود و معلمه فکر کرده بود اون کارو باهاش داریم میکنیم)دیگه اینو که گفت من از شدت خنده افتادم زیر میز که به کمک فرخ اومدم بالا(البته باید بگم منو با جارو  و خاک انداز جمع کرد)
کلا ما خیلی این آقای ن رو زجر دادیم یه بار دیگه لای دفتر کلاسیش بچه ها عکس یه خانم خوشگل رو گذاشتن (دیگه خودتون تصور کنید چه عکسی میتونه باشه)آقای ن هم وقتی دفتر کلاسی رو باز کرد اول چشماش برق قشنگی زد (تو دلش گفت جون جیگرتو.....)بعد برای این که بگه من به زن مردم نگاه نمیکنم چندتا فحش کشدار به تمام کلاس داد....
اینم بگم که لال از دنیا نرم....
یه دفعه هم که من برای معلم عربی بالای در کلاس تخته پاک کن و سطل آشغال رو با هم جاسلز کردم که تا درو باز کرد بخوره تو سرش.........
خدایا منو  ببخش خودت بهتر از همه میدونی که من منظور خاصی نداشتم و قصدم مردم آزاری بوده وبس  

 

 

  

اینم یه عکس از شبگردیهامون فکر کنم جمشیدیه (البته خودم تو این عکس عکاس هستم پس همه بگین آفرین به عکاس) 

اونی که ایستاده :مهرداد 

از راست: 

سروش ـمجید ـ فرخ ـحمید

نظرات 31 + ارسال نظر
پریسا یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:23 ق.ظ

ایول. حیف که دوران مدرسه تموم شد والا اجراش میکردیم و به صورت زنده تماشا میکردیم! راستی. چه عکس!!! گل کاشتی! یعنی مزخرف تر از این که شما گرفتی؛نمیشد! تار ترین عکسی که به عمرم دیدم!

اتفاقا تو فکر ساخت یه سریال از دوران دبیرستان هستم (چشمک)
ممنون از تعریفت و منو به هنر عکاسی امیدوار کردی
خوب چیکار کنم با دوربین گوشی بهتر از اینم نمیشه

پریسا یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:28 ق.ظ

قبل ازاینکه تایید بشه؛میدونم.
اولم.
به ۲ دلیل: ۱-هیچ خنگی جز من کله ی سحر پا نمیشه بیاد آپ شدن رو چک کنه! و ۲-باور کن به کسی نمیگم پارتی بازی شده و تقلب بهم رسیده

خوبه که اعتراف میکنی به مورد شماره 1
تو یعنی تو امتحان هم بهت برسونن میری به استاد میگی استاد به من رسوندن نمرمو خوب بدین!!!!!!

پانیذ یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:29 ق.ظ http://www.love-53.blogsky.com


حاصل عشق مترسک به کلاغ چیزی جز مرگ یک مزرعه نبود.
سلام من از وبلاگ شعله ی عشقم وبلاگت خیلی زیباست.
اگه موافقی تبادل لینک کنیم.
منو با نام @!@ LOVE (شعله عشق ) @!@ بزار بعد بیا بگو تو رو با چه نامی بزارم.
[لبخند][چشمک][نیشخند][خنده][قلب][بوسه]
[لبخند][چشمک][نیشخند][خنده][قلب][بوسه]
[لبخند][چشمک][نیشخند][خنده][قلب][بوسه]
[لبخند][چشمک][نیشخند][خنده][قلب][بوسه]
[گل][خونسرد][لبخند][چشمک][نیشخند][بوسه]

چشم

رامین یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:57 ق.ظ http://emotionofaboy.blogfa.com/

بیچاره معلم ها توی تهران چی می کشند از دست شاگردها!!!

بیچاره ها خیلی ازیت میشدن
گاهی وقتا خودمونم دلمون به حالشون میسوخت

ترنم(یادگاری از روزهای جوانی) یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:05 ق.ظ http://taranom-bahari.persianblog.ir

یوهو
سلااااااااااااااااااااااااااااااام
خوبی؟
یه عالمه با ماجرای قلب خندیدم
خیلی باحال بود و شماها هم خیلی شیطون
البته من و دوستامم هنرستان بدتر از این بودیم

راستشو بخوای خودمنونم وقتی یادش میوفتیم کلی میخندیم
ولی حیف که یادمون رفت یه تیری چیزی وسط قلبه بکشیم
تازه معلمای دیگه هم کلی خندیده بودن و به روی طرف نیاورده بودن
همشونم میدونستن از کجا آب میخوره
خوب یکمی از خاطرات هنرستان تو وبلاگت بنویس (این فقط یه پیشنهاده)
تا من هم راه های جدیدی برای شر بازی تو دانشگاه رو پیدا کنم

پریسا یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:50 ق.ظ

آهان! پس ایول(خوشحال نشو؛با تو نبودم.) منظورم گوشی بود که توی این نور؛ این عکسو گرفته!!
تبلیغ گوشی هست؟ چند پیکسل هست؟ مدلش چیه؟
(واسه بقیه پرسیدم) آخه من پولشو ندارم که از این غلطا بکنم[چشمک]

مدل گوشی یادم نیست ولی یادم سامسونگ بود دوربین هم فکر کنم ۳/۲ بود
ولی من از گوشیش خوشم نیومد
دیگه ایمیلها رو چک نمیکنی؟؟؟

معراج یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:57 ق.ظ

ای ول بازم اخرشدم.میگم علی تو تو دبیرستان جنایته دیگه ای هم بود که انجام ندادی.فکر کن یکی از دبیرهای تو اتفاقی مطالبتو بخونه.

جنایت که نه ولی شوخی و مسخره بازی زیاد میکردیم
اتفاقا با هاشون هنوز هم تلفنی رابطه دارم میخوام بهشون بگم بیان بخونن و یادی از قدیما بکنن

راستی بازم تبریک میگم شیرینی یادت نره

فاطیما یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:01 ق.ظ http://fatimagoon.blogfa.com/

وااااااااااای خیلی خفن بود! من مردم از خنده!
ما هرکاری میکردیم جلو چشمشون هم بهشون بلند فحش میدادیم حداقل این غلطای اضافه رو نمیکردیم!!!!
یادش بخیر پارسال....ما اصلا معلما رو آدم حساب نمیکردیم... اصلا حرفشونو گوش نمیکردیم....در کل معروف بودیم تو کل مدرسه! جالب اینه که وقتی دعوامون میکردن ما هم سرشون داد میزدیم!!!!

خوب دیگه اینم یه جورشه
ولی یه توصیه دوستانه برات دارم با معلما رفیق بشو بعد باهاشون شوخی بکن اونوقت هم خندیدی هم موقع امتحان و نمره دادن هواتو دارن من که اینجوری کار کردم خیلی سود کردم
هنوز هم من با معلم هندسه و فیزیک و عربی و شیمی تلفنی رابطه دارم و یاد اون دوران رو میکنیم
ولی خوب گاهی هم به روم میارن که خیلی شر بودم ولی تو عالم رفاقت دیگه اینا عادیه

فاطیما یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:14 ق.ظ

چه زود سر زدی!
ما دشمن معلماییم نه دوستشون علی جون. سر نمره دادن هم نمره ی دلخواهمونو از حلقومشون میکشیم بیرون. ( البته معلما ببخشیدا)

من که همش بهت سر میزنم واسه چی گفتی مرسی که سر زدی؟!

خوب دیگه من 24 ساعته کانکتم
خوب هر جور که خودت حال میکنی منم فقط برای جنبه نمره گفتم
در ضمن این نظر لطف تو که همش به من سر میزنی
و تشکر من نشونه ادبم(اگه اینارو دوستام بخونن از خنده میترکن که من و ادب؟؟؟؟!!!!)

ترنم(یادگاری از روزهای جوانی) یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:46 ب.ظ http://taranom-bahari.persianblog.ir

بازم سلام
عکسا باز میشه

ممنون
یه اشکال کوچیک بود که درستش کردم

پریسا یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:01 ب.ظ http://virtualnotes.blogfa.com

سلام
وبلاگ جالبی داری.من با عنوانت لینکت کردم.تو هم همین کارو بکن.مرسیییییییییییییییییی

چشم

زهرا یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:25 ب.ظ http://shadnaz.blogfa.com

سلام
خوبی
خیلی باحال بود کلی خندیدیم
یادش بخیر مدرسه مخصوصا دبیرستان بعدشم که دانشگاه
عکسم اگه یکم دیگه کار کنی یه دوربین خوبم بگیری ایییییییییی شاید بشه امیدی داشت

خوبی
خواهش میکنم واقعا یادش بخیر
در باره عکس نه دوربین (گوشی)مال من بود ونه اونجا نور خوبی داشت وگرنه من خودم عکاس ماهری هستم و احتاجی به تعریف نیست(چشمک)

دوست رویا یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:13 ب.ظ http://www.royaayeeshgh.blogfa.com

با سلام و تشکر بخاطر تمام دعاهایی که در حق رویا کردید[گل]
رویا بلاخره به هوش اومد!!!
یا علی![گل]

خیلی خوشحال شدم امید وارم کامنت بعدی رو خودش برام تایپ کنه
دوستان بیاید همگی برای سلامتی رویا دعا کنیم

هدهد دوشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:35 ق.ظ http://www.retemadi.blogfa.com

بنام یکتا معبود هستی
سلام

گفتم بیا ز هدهد جوییم راه چاره
گفتا به جای هدهد دیش است و ماهواره

یادش بخیر ما هم در دبیرستان از این کارها می کردیم یادمه یک معلم دینی خیلی چاق داشتیم که همیشه می آمد و جلوی میز اول شکمش را تکیه می داد منهم میز اول بودم یک روز منو دوستام کل سطح جلوی نیمکت را گچی کردیم و معلم بیچاره وقتی طبق معمول آمد تکیه بده کل جلوی مانتوش به اندازه یک نوار پهن سفید شد و کلاس یکدفعه منفجر شد.
یکبار هم راهنمایی بودم یک معلم تاریخ و جغرافیا داشتیم قد کوتاه و تپل - میز معلم هم از اینها بود که یک چهارچوب فلزی داشت و یک تخته آزاد رویش قرار می گرفت - معلم بیچاره ما هم آمد که درس بدهد نشست روی لبه جلوی میز که یک دفعه تخته مثل فیلم ها در رفت و معلممون پا در هوا روفت توی چهار چوب گیر کرد حالا بجای اینکه بچه ها برن کمکش همه دلشون رو گرفته بودند و می خندیدند که بلاخره خودش با کلی خجالت و سختی از چهار چوب آمد بیرون ولی اون روز همه کلاسها عکسشو روی تخته کشیدند و کلی خندیدند.
یادش بخیر چه دورانی بود....
شما هم خوب ما را می بری به دوران قدیم
موفق باشی
در ضمن من هم برای بهوش آمدن رویا خوشحالم انشاالله زودتر خوب شود.

شما هم برای خودت شری بودی تو مدرسه
یه سوال دارم اگر بچه هاتون هم یکمی شیطونی کنن تو مدرسه(البته در آینده)و معلما شما رو دعوت کنن چیکار میکنید ؟؟؟؟
ولی خوشحالم که باعث یادآوری خاطراتتون شدم
ممنون که برای رویا دعا میکنید

فاطیما دوشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:53 ق.ظ http://fatimagoon.blogfa.com/

آپ...آپ...آپیدم!

او ....او.... اومدم

هدهد دوشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:39 ق.ظ http://www.retemadi.blogfa.com

بنام یکتا معبود هستی
سلام

گفتم بیا ز هدهد جوییم راه چاره
گفتا به جای هدهد دیش است و ماهواره

من از خدام پسرام شیطونی کنن ولی پسر بزرگم نیما اینقدر ساکت که حتی حاضر نیست طرف کسایی که دارند دعوا می کنند بره یا از انجا رد بشه چه برسه به اینکه خودش شر به پا کنه !!
البته مطمعنم پسر کوچیکم به خودم رفته!!!

آخی چقدر نیما مظلومه ....
البته شاید از صدای بلند میترسه آخه من یه جا خوندم که بعضی از بچه ها که شیطنت نمیکنن از صدای بلند میترسن
البته این راه حل هم داره

مریم دوشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:13 ق.ظ

سلام
با خوندن این پستتون واقعا خندم گرفت.
ولی خدایی معلم کلاس پسرا بودن خیلی سخته اونم اگه شر باشن
موفق باشید

سلام خوشحالم که تونستم بخندونمتون
نه زیاد سخت نیست بیشتر باید رفتار با جوونها رو بلد باشی مثلا ما سال پیشدانشگاهی یه معلم ادبیات داشتیم که خودش شوخی رو شروع میکرد یا هر هفته ۳شنبه سر کلاسش به یه بهونه ای یه نفر شیرینی میداد شیرینی هم همیشه بستنی بود
خوب ماهم باهاش خیلی رفیق بودیم ودرسشو خوب میخوندیم واگر هم نخونده سر جلسه میرفتیم نمره خوب بهمون میداد
پس دیدی سخت نیست باید یدونی که جوونها الان به چی احتیاج دارن
گاهی وقتا هم بهمون میگفت که با دوس دوخترامون چجوری رفتار کنیم و انتقال تجربه مبیکرد
آقای معصومی خیلی دوست دارم

هدهد دوشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:20 ب.ظ http://www.retemadi.blogfa.com

بنام یکتا معبود هستی
سلام

گفتم بیا ز هدهد جوییم راه چاره
گفتا به جای هدهد دیش است و ماهواره

من آپم و منتظر شما

من اومدم
بچه ها جشن تولده
همه بیاین

پانیذ دوشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:35 ب.ظ http://www.love-53.blogsky.com

وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد
وبلاگ شعله ی عشق بروز شد

نیلوفر دوشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:03 ب.ظ http://everything2.blogsky.com

مرسی از اینکه بهم سر زدی. آره گرفتم ولی با چه مصیبت و عذاب و دردیییییییی
خودت که می دونی آقای عشق پرواز

کاملا درکت میکنم

پانیذ دوشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 05:59 ب.ظ http://www.love-53.blogsky.com

خیلی ممنون . نمی دونم شما قلب منو چه جوری می بینین؟

خواهش میکنم
من نمیبینم که سوال پرسیدم

زهرا دوشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 07:34 ب.ظ http://shadnaz.blogfa.com

.......
....ღ♥ღ
..ღ♥ღ
..ღღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღ
...ღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღღ
.......................ღ♥ღ
...........ღ♥ღ...ღ♥ღ
...........ღ♥ღ
...........ღ♥ღ.........ღ♥ღ.....ღ♥ღ
...........ღ..ღ♥ღ.......ღ♥ღ.....ღ♥ღ
...........ღ......ღ♥ღ.....ღ♥ღ.....ღ♥ღ
...........ღ♥ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ♥ღ♥ ......ღ♥ღ
...........ღ♥ღღ♥ღ♥ღ♥ღღ♥ღღ♥........ღ♥ღ
....................................................ღ♥ღ
..........................@@..@@.............ღ♥ღ
..........................@@..@@.............ღ♥ღ
..............................@@................ღ♥ღ
..............................@@...............ღ♥ღ
...............................................ღ♥ღ
سلام بو بیا با عنوان ۲۴ ساعت از زندگی دخترا و ۲۴ ساعت از زندگی پسرا
ووو حکایت ما تو اون دنیا

اومدم

ترنم(یادگاری از روزهای جوانی) سه‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:18 ق.ظ http://taranom-bahari.persianblog.ir

یوهو
سلاااااااااااااااااااااااااااااااام دوست جونم
خوبی؟
خدا نکنه حالت گرفته باشه
کی حالتو گرفته غیر از خدا و مامان و بابا هر کی باشه میریم حالشو می گیریم میندازیم تو شیشه 7- 8 تا زنبورم میندازیم توش درشم می بندیم(الان قیافم شیطانیه)
همش همش شاد باشی

ممنون ترنم
جوابو برات تو وبلاگت مینویسم

ترنم(یادگاری از روزهای جوانی) سه‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:39 ق.ظ http://taranom-bahari.persianblog.ir

بازم یوهو
خب می خوای بیام حال خودتو بگیرم که معلوم نیست چی کار کردی که وجدان درد گرفتی؟؟؟!!!
شوخی کردم
فقط می خواستم فضا عوض شه
در ضمن تا هفته ی دیگه من از فضولی مردم هااااااااااااااا

بازم مثل قبلی جواب تو وبلاگ خودت

[ بدون نام ] سه‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:50 ق.ظ

عجب :دی
جگر از اون چیزاس که اولا نظرا آدما بهش خیلی متنوعه . دوما همون یه آدم هم نظرش تویه زمان ها و موقعیتهای مختلف نظراتش میتونه خیلی متفاوت باشه نسبت بهش
گرفتی چی شد؟ :دی
بهرحال خواه ناخواه فلا محکومم به خوردنش و فکر کنم حساسیت نشون ندم برام بهتر باشه
آنارام باشی

بله دیگه
من واقعیتو گفتم در ضمن الان هم نزدیک دانشگاه جیگر فروشی نیست وگر نه من میرفتم
ولی برای خودتم خوبه

مهسا دختر بیقرار چهارشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 05:59 ق.ظ http://miyaneh6.blogfa.com

سلام علی رضا وااااااااااااااااااااااااای مردم از خنده ((:
تو چقدر شر بودی بلا!
من جرات نداشتم برا معلم ها نقشه بکشم چه برسه اجراش کنم!
من فقط خیلی حاضر جواب بودم و جواب همشونو میدادم سر کلاس میشستمشون پهن میکردم رو دیوار ((:
ولی خدایی خیلی شیطون بودید بیچاره معلم فداکار دلم براش خونه!!!!!!!!!!!!
در ضمن معذرت دیر اومدم چند روزه یه شدت مریض شدم باید استراحت کنم
خیلی قشنگ مینویسی طنزت عالی شده افرین

مهسا سلام
من تو دبیرستان شر بودم نمیدونم چرا تو دانشگاه مثل اون موقع نیستم؟؟
خوب حاضر جوابی هم خوبه
دلت برای معلما ما نسوزه چون خودشونم دست کمی از ما نداشتن و مثل خودمون با هامون شوخی میکردن
امیدوارم زودتر خوب بشی برات دعا میکنم
ممنون از تعریفت

هدهد چهارشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:19 ق.ظ http://www.retemadi.blogfa.com

بنام یکتا معبود هستی
سلام

گفتم بیا ز هدهد جوییم راه چاره
گفتا به جای هدهد دیش است و ماهواره

اتاق مخفی می خوای چه کار!!!
که چه کنی هواپیما قایم کنی؟!!

مگه هواپیما توش جا میشه
برای وقتایی که دلم میگیره و حال و حوصله خیابونارو ندارم

ترنم (یادگاری از روزهای جوانی) چهارشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:44 ق.ظ http://www.taranom-bahari.persianblog.ir/

یوهو
سلااااااااااااااااااااااااااام
بازم منم
آخی
منتظرم بخونم چی کار کردی پسر

تایپش مونده

معراج چهارشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:22 ب.ظ

1-خداوند هیچ موقع از تو سوال نمی کنه چه نوع ماشینی روندی؟ اما حتما از تو خواهد پرسید چند نفر پیاده را به مقصد رساندی....... قابل توجه دخترها که هر چی بوق میزنی ناز میکنن...... نمیدونن هدف پسرها الهیه!!!!!!!!
2-میدونی فایده این شلوار کوتاه که دخترا پاشون میکنن چیه؟ این اقایون یه ذره سر به زیر میشن
3-به یکی میگن نظرت راجع به گل چیه ؟ میگه همان بس که در قرآن آمده "گل هو الله احد

4-یکی میره مهمونی، شب موقع خواب صاحب خونه بهش میگه: جاتو کجا بندازم تو اتاق نی نی خوبه؟ ترکه با خودش فکر میکنه: کی حوصله گریه بچه داره. بعد به صاحب خونه میگه: نه ممنون همینجا تو حال خوبه! صبح پا میشه بره دشتشویی یهو یه دختر جیگر میبینه میگه: شما دختر فلانی هستین، اسمتون چیه؟ دختره میگه: نی نی. اسم شما چیه؟ ترکه میگه: من خر من گاو من الاغ من نفهم

5-یارومیره دندونپزشکی و دکتره ازش می پرسه : شما شبا قبل خواب چیکار می کنی ؟ یارو میگه : جیش ، بوس ، لاس ، لیس ، ناز ، گاز ، روش ، توش ، دوش ، لالا !!! دکتره میگه : اون وسطا حتما یه جا مسواک بزن


6-شعریک بنده خدا برای دوست دخترش/صبح که میشه پنجرتون وا میشه.....عصر که میشه پنجرتون وا میشه.....شب که میشه پنجرتون وا میشه.......وای که چقدر پنجرتون وا میشه

به همان قدر که چشم تو پر از زیباییست بی تو دنیای من ای دوست پر از تنهاییست




معراج خیلی با حال بود
تو پست بعد اینارو مینویسم
در ضمن دوستان این آقا معراج همکلاسیمه از امروزم یه نسبت دیگه هم پیدا کردیم که بعدا میگم

خانوم حنا چهارشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:06 ب.ظ http://khanoom-hana27.blogfa.com

چه چیزایی به ذهنتون می رسیده برا معلم آزاری ... خاطره قشنگی بود

قابل شما رو نداشت
همیشه میگن ۱۴تا کله بهتر یه کله کار میکنه ماهم ۱۴ نفری تصمیم میگرفتیم
در ضمن خانوم حنا هر کاری میکنم قسمت نظرهای وبلاگت برام باز نمیشه
غروب با یه کامپیوتر دیگه امتحان میکنم

مریم چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:46 ق.ظ http://tarannomebahari.blogfa.com/

سلام خیلی جالب بود خوشم اومد از زبون نوشته هات شیرین و دلنشین خوشحال میشم به من هم سر بزنی

ممنون
اینا همه واقعیته که من تو این وبلاگ مینویسم
چشم به وبلاگ شما هم میام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد