عشق من پرواز

من علیرضا عاشق پرواز و هواپیما هستم این وبلاگ هم برای نوشتن خاطرات والبته اطلاعاتی در باره هواپیما ها ساخته شده

عشق من پرواز

من علیرضا عاشق پرواز و هواپیما هستم این وبلاگ هم برای نوشتن خاطرات والبته اطلاعاتی در باره هواپیما ها ساخته شده

اندر احوالات یک پسر که داره تبدیل میشه به مادر!!

تیتر جابلی بود  نه میدونم چه فکری کردین ولی باید کل پست رو بخونید و بعد قضاوت کنید !!
ماجرا از اونجایی شروع شد که خواهر زاده من از اول مهر امسال باید میرفت پیش دبستانی وچون خواهرم شاغله و کلاس خواهرزادم 8 صب شروع میشه و 11:30 تموم میشه برای همین من میبرمش و میارمش خدایی خواهرم هم خیلی ازم تشکر میکنه و منو شرمنده میکنه
روزای اول که میرفتم یه گوشه مینشستم و خواهرزادمم کنارم مینشست و با هم حرف میزدیم و من از بچگیهام براش تعریف میکردم که چقدر شر بودم (مگه الان نیستم!؟)
اونم گوش میداد یکی دو روز بعد مادرایی که میومدن دنبال بچه هاشون دیگه منو میشناختن ولی هنوز نسبت منو با محدثه
(خواهر زادم ) نمیدونستن و فکر میکردن من پدرشم!؟!؟
تا این که یکی از مادرای شجاع اومد جلو و به من گفت بچه اولتونه اینقدر دوسش دارین منم تو عوالم خودم بودم و گفتم بله تک فرزنده و یک دفعه بعد از ۳ ثانیه فهمیدم که چه گافی دادم بعد گفتم البته من داییش هستم . 
از اون به بعد مادرای بچه ها یخشون آب شد و با من حرف میزنن وبه من میگن دایی محدثه(که من عصبی میشم آخه اسم به این قشنگی دارم) 
یه روز که من گوشه حیاط مهد کودک نشسته بودم تا محدثه بیاد مادرا داشتن بحث آشپزی میکردن من هم خوب گوشام تیزه البته علاقه ای ندارم ولی چون بحث مربوط به من بود گوشام تیز شده بود داشتن به هم میگفتن که به قیافه من میخوره که آشپزی بلد باشم یا بلد نباشم و از اینجور حرفا...یکیشون برگشت به من گفت  دایی محدثه گفتم بله بفرمایید گفت:آشپزی بلدی ؟؟ 
منم شیطونیم گل کرد و گفتم بله  و دست پختم خیلی خوبه(حرفی زدم که میدونستم اگر ۲تا سوال بپرسن مثل خر تو گل میمونم)اونم گفت قرمه سبزی هم بلدی درست کنی گفتم بله اتفاقا خیلی تعریف میکنن از قرمه سبزی های من چون من توش یکمی  زرشک میزنم و بهش ادویه کاری و آویشن میزنم (خودمم موندم اینا رو از کجا سر هم کردمو و گفتم!!!)یدفعه یکی از مادرا گفت من میخوام شام قرمه سبزی درست کنم حالا با دستور پخت دایی محدثه درست میکنم منم تو دلم گفتم پس امشب اورژانس بیمارستان پر میشه...... 
فردا صب که رفتم محدثه را برسونم خوب با مادرای دیگه سلام علیکی کردم و اونی که قرار بود قرمه سبزی بپزه هم دیدم با خودم گفتم چجوری شده این کارش به بیمارستان نکشیده؟؟؟؟ 
که یکدفعه از من بابت دستور پختم تشکر کرد و گفت  خیلی خوب شده بود و شوهر و بچش هم خیلی خوششون اومده بود که مادرای دیگه شروع کردن به تعریف گفتن بله ایشون پسر خوبیه و معدب و....هست منم که داشتم از اعتماد به نفس به خدا نزدیک میشدم گفتم بهرین آشپزای دنیا مرد هستن و از این حرفا 
خلاصه سرتونو درد نیارم دیگه دارم میشم یه پا مادر خواهر جون و تا چند روز دیگه میرم سبزی هم میخرم و میبرم اونجا با خانوما پاک کنیم؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟

پ.ن:برای دانیال کوچولو هنوز هم دعا کنید اون به دعا و معجزه احتیاج داره برای دیدن وبلاگش برید اینجا
نظرات 22 + ارسال نظر
ترنم (یادگاری از روزهای جوانی) یکشنبه 12 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:25 ق.ظ http://www.taranom-bahari.persianblog.ir/

یوهو
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
خوبی دایی نه مامان مهربون؟؟؟؟
شوخی کردم
بابا آشپز
بابا این کاره
خدایی من جز املت و نیمرو چیز دیگه ای بلد نیستم درست کنم
دمت گرم
خوش به حال .........(چشمک)
محدثه رو از جای من ببوس

سلام ترنم
من که خوبم امیدوارم تو هم خوب باشی
از دستور آشپزی من استفاده نکنیدا امکان مرگ بالا هست!
باور کن نیمرو هم که درست میکنم ته میگیره ؟!
محدثه هم الان داره برای خاله عزیزش دست تکون میده بهش گفتم براش چی نوشتی....

مریم یکشنبه 12 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:05 ب.ظ

سلام
خیلی بامزه بود خندم گرفت

می گم علیرضا یه مدت دیگه خواهرزادتو ببری و بیاری کم کم برات آستین هم بالامی زننا(از این سقرا خانم کبرا خانما هیچی بعید نیست) ازما گفتن بودخدا به دادت برسه تازه اینایی رو که گفتی شروعش می دونی چرا چون الان خانما سرکارن و آقایون خانه دار (کو کار) رو این حساب یه آقای خونه دار باید آشپزی و بچه داری و ... هم باید بلد باشه

سلام مریم کم پیدایی
فقط خندت گرفت؟ من میخواستم بخندین!
ولی راست میگیا حواسم باشه برام آستین بالا نزنن البته یه بچه هست که با خالش میاد خالشم خیلی خجالتیه و مجرده اگر ما دوتا رو با هم آشنا کنن خوب میشه البته اونم خودش کمکم میاد جلو هنوز مونده...

ستایش یکشنبه 12 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 04:26 ب.ظ http://http://19redroz.blogfa.com/

سلام عاشق پرواز من از پیوندهای رویای سپید پیدات کردم دوست داری یه سری به من بزن راستی مادر بودن خوبه؟

سلام ستایش
حتما میام پیشت
راستشو بخوای نمیدونم چون بیشتر مواقع بهش توجه نمیکنم و تو عوالم خودم هستم

رویا یکشنبه 12 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 04:32 ب.ظ http://http://royayekhis1990.blogfa.com/

سلام دایی محدثه خوبی؟با بچه داری چطوری؟ولی آفرین خوش به حال محدثه چه دایی کدبانویی داره. ناراحت نشو شوخی کردم. راستی لینکت کردم عشق پرواز

سلام رویا
شما هم!
هیچی فعلا میگذرونیم دیگه شده تخصصم تو فکر اینم که خودم یه مهد کودک بزنم میگن سود خوبی داره
ممنون که منو لینک کردی

آنارام دوشنبه 13 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:52 ق.ظ http://ms-room.blogfa.com

((:
خیلی باحال بود . ایول .

فقط واقعیتو گفتم همین
زندگی واقعی منم برای خودش تبدیل شده به جک

رویال دوشنبه 13 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:10 ق.ظ http://parkade .blogfa.com

من دانشجوی دانشگاه هواییم اگه شما عشق پروازی ما سادیسم پرواز حساب میشیم
وبلاگ خوب و باحالی داری به مام سر بزن
منتظریم

خوشحالم که هم درد پیدا کردم
حتما به شما سر میزنم

رویال دوشنبه 13 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:12 ق.ظ

راستی با اجازه ی بزرگترها لینکت کردم حلال کن

باعث افتخار منه
فقط اگر میشه بهم بگید شما رو با چه اسمی لینک کنم

مریم دوشنبه 13 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:14 ب.ظ

سلام
علت اینکه کم سر می زنم چون سر کارم و این روزا خیلی سرم شلوغه و خونه هم که می رسم مطلقا به سمت کامپیوتر و اینترنیت نمی رم فقط استراحت.
راستی می گم اگه دختره نمیاد سمتت تو برو شاید یه شیرینی افتادیما خدارو چه دیدی (تو هم که از خدا خواسته )
موفق باشید

سلام
منم درکت میکنم که سرت شلوغه گفتم که بدونی همیشه یادت هستم
نه اگرم برم برای رفاقت میرم نه برای امر خیر چون من هنوز بچم ولی اگر ۱۰ یا ۲۰ ساله دیگه قرار شد ازدواج کنم حتما خبرت میکنم و به همه دوستان چه وبلاگی چه غیر وبلاگی شیرینی مفصلی میدم

زهرا دوشنبه 13 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 02:10 ب.ظ http://shadnaz.blogfa.com

سلام به ماااااااااااااااااااااااامان خوبببببمممممم
به به به ماها که میرسید اشپزی بلد نبودی که اخه مگه تو قرمه سبزی زرشک میریزن؟
فردا باید دنبال یه شوهر خوب واست باشم
خودم یه شوهر خوب واست پیدا میکنم نگران نباش به شرط اشپزی خوبت هااااااااااااااااااااا تا شوهرتو چاق و چله کنی
تو اصلا خجالت نمیکشی با این خانما میشینی حرف میزنی غیرت خواهرتو به جوش اوردی وای به حالت اگه ببینمت
اصلا چه معنی میده یه پسر با زنای غریبه حرف بزنه هاااااااااااااااااااا؟

سلام زهرا خوبی
گفتم که من نیمروهامم ته میگیره چه برسه به قرمه سبزی؟!؟!
ازت ممنونم که به فکر ازدواج من هستی ولی من فعلا بچه هستم و دهنم بوی شیر میده
آخه خجالت برای چی مگه چیکار کردم تازه قبل از اینکه این ماجرا رو اینجا بنویسم برای خواهرم تعریف کردم و کلی خندید

رویال دوشنبه 13 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 04:22 ب.ظ

سسسسسسسسسسسسسسسسسلللللللللااااااااممم
همیشه میدونستم یه پسر خاله ی گم شده دارم
مهماندارم و ترم اخر
با همین پر کده بلینکم ...لطف داری تقریبا مثل هم مینویسیم البته اگه ناراحت نمیشی
خیلی خوشحال میشم بهم سر بزنی و منم حتما میام
من در واقع قصدم از راه انداختن وبلاگ ایجاد یه محیت خوب و سالم اما باحال واسه بچه های هوانوردی بود که یه بحث توش شروع شه و همه هر روز برای گذاشتن نظراتشون بهش سر بزنن به هر حال از امروز توی هر بحث منتظر نظرت هستم
راستی بیا یه دیوونه خونه بزنیم ما درد کشیده ایم حال مریضارو خوب میفهمیم (شوخی)
منتظرم ...

سلام
ترم آخر خیلی سخته دل کندن از دانشگاه
راست میگی سبک نوشتنمون مثل همه
من از این به بعد هر روز بهت سر میزنم
منم همین قصدو دارم برای اونیکی وبلاگم امیدوارم نتیجه بده
پیشنهاد بدی نیستا دیونه خونه هم درآمد خوبی داره

پریسا جون دوشنبه 13 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 06:17 ب.ظ http://parisalar.blogfa.com/

ها هاااااااا. سلام!
پریسا وارد میشود!!!
کلی خندیدم. حالا بماند از کجاش...
ازم ناراحت نشو. قبلش هم اومدم اما وقت نشد نظر بذارم.
شـــــــــــرمنده:(
راستی. من که نگفتم دوست تو. گفتم دوست خودم. با شما فامیل هستش. فکر کنم چند وقت دیگه بابای طاها هم میشی؟! درست گفتم اسم دوستمو؟! اگه آره... جایزه دارم. سلاممو برسون و یه ماچ گنده و آبدار+ یه دندون از لپش بگیر :*

سلام
منم نوشتم که بخندین و شاد بشین
طاها کوچولو هم خوبه و دست خاله عزیزشو از دور میبوسه
جایزتم بعدا برات با پست میفرستم

رویال دوشنبه 13 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:29 ب.ظ

داداش دستور پخت فسنجونم مرحمت کنی ممنون میشیم راستی یادم رفت بهت بگم رشتمو لو ندی

گفتم که رویال جون من نیمروهام ته میگیره چه برسه به فسنجون و اینا فقط میدونم چجوری میشه خوردش آهان یام اومد انگار توش گردو و رب انار و گوشت و اینجور چیزا داره حالا خودت با آزمون و خطا درست کن
راستی رشتت که خیلی خوبه بابا من مکانیکی میخونم کلی کلاس میزارم تو که دیگه باید ملتو بکشی با رشتت ولی چشم هر جور راحتی

نیما نجاتی دوشنبه 13 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:40 ب.ظ http://bojnurdpara.mihanblog.com

سلام دایی محدثه ببخشید علیرضا جان:))
خوبی آقا ؟مطلبت خیلی باحال بود ایول. کمکم داری برا خودت یه پا کدبانو میشی دیگه.فقط مونده برات استین بالا بزنن که مثل من یالغوز نمونی:))
وبلاگ دانیال رو هم رفتم واقعا متاثر شدم فقط امیدوارم دعاهای خوانندگان مثمر ثمر باشه و اون طفل معصوم هم به زندگی عادی خودش برگرده.
موفق باشی علیرضا جان و ممنونم که به وبلاگم سر میزنی
یا حق

سلام آقا نیما
دیگه چه کنیم انگار باید به این لقب جدید عادت کنیم(چشمک)
کدبانو که نمیدونم چون من برای درست کردن غذا 2 راه بلدم یا تلفن بزنم بیارن یا برم نیمرو درست کنم! شما رو نمیدونم ولی خودمو مطمئنم که تا آخر عمرم یالغوز میمونم

ممنون که به دانیال کوچولو سر زدین اون الان فقط به دعا احتیاج داره ...

براتون پروازهای آروم و طولانی آرزو میکنم
یا حق

رویال دوشنبه 13 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:12 ب.ظ

منظورم این نبود اتفاقا رشتم اخر دخترونس میخواستم بعضی وقتا اگه به پرو پای کسی پیچیدم در امان باشم که شما سر امان مارو بریدی

به پر و پای کسی بپیچی؟؟؟؟؟؟؟؟
نه عزیزم اینجا همه با هم دوست هستن و همه همدیگرو دوست دارن
راستی آقای نیما نجاتی هم کاپتانه و وبلاگش هم تو قسمت لینکها با اسم پرواز پاراگلایدر و هواپیمای مدل مشخص شده
اگر تو وبلاگم به چندتا پست پایینتر بری میبینی که یه گردش علمی به نمایشگاه هوایی داشتیم و عکساشم گذاشتم اون روز مهران مدیری برای سریالش اومده بود فیلمبرداری که ما رو انداختن بیرون .....منم سریالشو ندیدم چون بهم توهین شده بود ولی شاید ترم بعد بیام دانشگاهتون و یکی از کلاسای موتورمو انجا بردارم آخه اونجا موتورای بهتری داره دانشگاه ما فقط یه موتور جت داره اونم موتور t33 است که رضاخان وارد مملکت کرده تا ترم بعد بمون تو دانشگاه که من میام احساس غربت نکنم(چشمک)

رویال سه‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 05:49 ب.ظ http://parkade.blogfa.com

سلام
من میدونم ماها دوستیم اما رئیس اموزش و رئیس دانشگاه که نمیدونن
اره دیدمت ...اون هواپیما ابیه ۲هفته پیش قصابی شد هنوز استخون هاش هست .
شما پول ترم دیگرو بده رو چشم من میمونم تا شما بیای راستی واست از حسینی نوشتم نترسی ها ... میخواستم اینجا بنویسم گفتم شاید ملت وحشت کنن دیگه نیان دانشگاه تنها بمونی

سلام رویال
چشم من پول ترم آیندرو میدم به شرطی که واحدت عمومی باشه(چشمک)
امیدوارم این حرفایی که درباره حسینی گفتی شوخی باشه چون الان داره اشکم در میاد چرا ما یه استاد درست و حسابی نداریم هر استادی که میاد اول میگه همتونو میندازم و.....

رویال سه‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:33 ب.ظ http://PARKADE.BLOGFA.COM

بابا امپول که نیست استاده ........
برادر چه معنی داره من با نامحرم شوخی کنم راستی از این به بعد داری میای وبلاگم یا الله بگو شاید سر واز تو حیاط باشیم ...
واییییییییی وااااااااااای بدونی چی یا دربارش میگن وووووووووووواااااااااااااااااااااااااایییییییییییییییییییییییییی
وووووووووووااااااااااااااااااااااااااایییییییییییییییییییییییییی
خیلی ترسناکه هههههههههههههوووووووووووووووووو
علیرضا حسینی میخواد درسته بخوردت هههههههههووووووووو
علیرضا روحت شاد به قسمت خوبش فکر کن میگن خدا گلچینه
واسه قوت قلبت میگم جدی نگیر

اگر بار گراااااااااااااااااااان بودیم و رفتیم اگر نا مهربان بودیم و رفتیممممممممممم
اگر از فردا اومدین و دیدن که یه نوار سیاه اون بالا زدن بدونین کار کاره استاد حسینی هست اون منو انداخت توی دیگ و خورد (ایکون یه ژسر که داره زار زار گریه میکنه)

[ بدون نام ] چهارشنبه 15 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:38 ق.ظ

سلام علیکم به عین القضات خلبانان میهن عزیز.
این که نوشتم را معنیشا نمیدونم فقط یک جا دیده بودم من هم برات نوشتم.
شوخی کردم . معنیش را میدونم ولی جالب بود. خدا بهت رحم کنه!!۱
راستی منم اپم بدو بیا !!!

دوست عزیزم سلام
راستشو بخوای خیلی دوست دارم بیام وبلاگت و آپ جدیدتو بخونم ولی متاسفانه شما فراموش کردین اسم خودتونو بنویسید و من فقط از شما یه ipدارم و وقتم هم الان کم هست که تمام کامنتامو بگردم تا ip شما رو پیدا کنم چون باید به وظایف مادرانم عمل کنم و بعد برم دانشگاه تا الان 2تا پست قبل رو چک کردم ولی ip شما نبود شب که بیام سعی میکنم تمام کامنتا رو چک کنم که شرمنده شما نشم
ولی اگر دوباره اومدی و جواب منو خوندی ثواب داره یه کامنت با اسم بنویسی تا من همه کامنتارو چک نکنم

رویال چهارشنبه 15 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:01 ق.ظ

دمت گرم بابا
ورداشتی وبلاگ مارو گذاشتی بالای حرفهای یک گوسفند متفکر ؟ ما این همه فامیلیم اونوقت شما ...
باشه مام خدایی داریم

رویال جون این آقایی که با اسم گوسفند متفکر مینویسه یه انسان فهمیده است و از متفکران ۳۰یا۳۰ است پس ناراحت نشو تازه اینا که مهم نیست مهم اینه که تو همکار من در آینده هستی

معراج چهارشنبه 15 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 05:53 ب.ظ

سلااااااام.امشب نمیدونم تاکی تو علائدین باید بگردی ولی امیدوارم خسته نشی.ماکه جیم شدیم

جات خالی بود معراج
بعد از علائدین رفتیم ولیعصر و بعد هم رفتیم پاساژ پایتخت خلاصه من که ۸:۳۰ رسیدم خونه احتما علی ۱۲یا ۱ صب برسه اصل این بود که نذارم اون آیرودینامیک بخونه که همینم شد

رویال پنج‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:12 ق.ظ

پلید بزار بچه مردم درسشو بخونه
این دانشگاهتون کدوم خیابونه...

این علی آقا دیشب تا صب نشسته بود و درس خونده بود از ساعت ۱ که رسیده بود تا ۵ جالب اینه که ۸ صب تا ۸ شب امروز هم کلاس داشتیم من موندم چجوری این زنده بود خر خونه دیگه....
دانشگاه ما شهرک آزادی بلوار امام خمینی هست اگر افتخار بدی بیای خوشحال میشیم

[ بدون نام ] شنبه 18 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:07 ق.ظ

بنام یکتا معبود هستی

گفتم بیا ز هدهد جوییم راه چاره
گفتا به جای هدهد دیش است و ماهواره

سلام
انشاءالله حالتون خوبه ؟
محدثه خانم چطوره؟
می گم اگر وقت زیاد داری می تونی پسرای منوهم ببری مدرسه و مهد کودک اینطور ارتباطات بیشتر می شه ها !!
شوخی کردم موفق باشی

سلام استاد
ممنون من خوبم محدثه هم دست خاله خوبشو از دور میبوسه...
چشم شما امر بفرمایید سرویس نیما جون و سینا جون هم میشم همه میدونن که من بچه هارو دوست دارم فقط یکشنبه ها و چهارشنبه ها و پنجشنبه ها نمیتونم چون کلاس دارم ولی روزای دیگه من در خدمت شما و نیما و سینای عزیز هستم

هدهد شنبه 18 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:42 ب.ظ http://www.retemadi.blogfa.com


بنام یکتا معبود هستی

گفتم بیا ز هدهد جوییم راه چاره
گفتا به جای هدهد دیش است و ماهواره

سلام
شما لطف دارید و منهم شوخی کردم - نیما دیگه مرد شده و خودش می ره مدرسه و بر می گرده ولی سینا رو خودم می برم مهد
موفق باشی

خواهش میکنم ولی پیشنهاد من جدی بود
از طرف من نیما جون و سینا رو ببوسید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد