عشق من پرواز

من علیرضا عاشق پرواز و هواپیما هستم این وبلاگ هم برای نوشتن خاطرات والبته اطلاعاتی در باره هواپیما ها ساخته شده

عشق من پرواز

من علیرضا عاشق پرواز و هواپیما هستم این وبلاگ هم برای نوشتن خاطرات والبته اطلاعاتی در باره هواپیما ها ساخته شده

تاکسی پشت چراغ قرمز

این خاطره که میخوام بنویسم رو به پیشنهاد زن دادشم دارم مینویسم آخه یه بار عکس هواپیما میخواست آدرس اینجارو بهش دادم و بعد فهمیده مال منه و.... این خاطره را چند شب پیش که خونمون بودن براش تعریف کردم خیلی خندید گفت حتما توی وبلاگت بنویس منم چشمام گرد شد و گفتم چشم و...


چند وقت قبل خرداد ماه امسال یه نمایشگاه تجهیزات پزشکی توی نمایشگاه بین المللی برگزار شده بود خوب چون پسر خالم و برادرم و زن داداشم توی کار تجهیزات پزشکی هستن منم از دور یه شناختی از این جور چیزا دارم...برای همین منم به عنوان کارشناس خرید با پسر خالم رفتم نمایشگاه(چشمک) جاتون خالی تا میگفتم کارشناس خرید هستم و یه فرم الکی پر میکردم کلی تحویلم میگرفتن و خلاصه انقدر بهم اشانتیون و باند و کیف کمک های اولیه و لباس یک بار مصرف و ...دادن که به اندازه دوتا ساک گنده وسیله داشتم وقتی برمیگشتم پسر خالم هم از من بیشتر بود وسیله هاش چون اون توی یکی از معتبر ترین شرکتها کار میکنه و کارشناس خرید اونجاس....

توی راه برگشت اومدیم میدان ولی عصر و از اونجا سوار تاکسی های هفت تیر شدیم ...بین میدان ولی عصر و هفت نیر یه چراغ قرمز هست پشت این چراغ تاکسی که ما توشبودیم خاموش کرد و دیگه روشن نشد خوب مدت چراغ زیاد بود و ما هم گوشه ایستاده بودیم برای همین راننده پیاده شد و رفت و کاپوت را بالا زد منم چون کلا فنی هستم و رشتم هم تعمیر هواپیما هست رفتم تا کمک کنم تو نگاه اول دیدم یکی از فیوز ها سوخته به راننده گفتم و گفتم فیوز ۳۰آمپر هست اگر داری برو بیار تا بهش بزنم ...بعد از حدودا ۱دقیقه گشتن گفت ندارم گفتم چند آمپر داری گفت ۲۵ آمپر دارم گفتم بیار فوقش یکمی به سیمکشی ماشینت فشار میاد آورد و عوض کردم براش و یه نگاهی هم به وایراش انداختم تا سالم باشه همه چیز درست بود....

سوار ماشین شدیم من و پسر خالم عقب نشسته بودیم و یک مرد میان سال هم جلو کنار راننده نشسته بود...

راننده برگشت و از من تشکر کرد و گفت خدا خیرت بده وگرنه من متوجه این اشکال نمیشدم و....

منم با غرور تمام گفتم آقا اینا که کاری نیست ما هواپیما تعمیر میکنیم ....

بعد راننده دستشو برد روی سویچ و استارت زد ....جون من فکر میکنی چی شد نه خداییش اگر فکر کردی ماشین استارت خورد کاملا در اشتباهی چون ماشین دیگه استارت هم نخورد و ماشینو هول دادیم تا کنار خیابون وقتی داشتیم میومدیم بیرون و من داشتم وسایلمو از توی تاکسی جمع میکردم اون آقایی که جلو نشسته بود بهم گفت دوست عزیز میشه ازت یه خواهش بکنم ...منم فکر کردم میخواد خواهش کنه تا دوباره به ماشین یه نگاهی بکنم ...ولی بهم گفت عزیز جان تو رو جون هرکی دوست داری توپولوف تعمیر نکنیا این توپولوفا همینجوری سقوط میکنن دیگه شما بهش دست نزن ...این پسر خاله بی جنبه منو میگی تا خود خونه میخندید و همش میگفت علیرضا تو اصلا جایی نگو من فنی هستم و...

خلاصه این بود خاطره من از تاکسی خراب سوار شدن...

نتیجه اخلاقی۱:هیچ وقت سوار تاکسی خراب نشین

نتیجه اخلاقی۲:هیچ وقت توی تاکسی که خاب شده نگین من فنی هستم و میتونم کمک کنم چون کاری جز آبرو ریزی نمیکنید(چشمک)

نظرات 8 + ارسال نظر
ماهان دوشنبه 14 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:47 ب.ظ

سلام
میاین با هم حرف بزنیم؟؟؟؟
من آنلاینم. آدرس آیدیمم نوشتم

با کمال میل

الی جون سه‌شنبه 15 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 04:04 ق.ظ http://elifesgheli.blogfa.com

حالا جداً یه دفه نیای توپولوف تعمیر کنی!!!(چشمک)

من کلاسم به توپولف نمیخوره من کمتر از بویینگ و ایرباس تعمیر نمیکنم

زهرا سه‌شنبه 15 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:56 ب.ظ

سلام
خوبی؟
میدونم اول نیسممممممممممممممممممم
خیلی خندیدم حال کردم از داستان منم اگهه جای پسر ختالت بودم ..........................بدتر میکردم
ضایع شدی داداش اما یاد میگیری اشکال نداره چشمک
فدای توووووووووووووووووووووووووووووووووووو مواظب خودت باش

سلام
مگه فرقی هم داره مهم اینه که من همیشه برای من اول هستی ....
توهم باشه دیگه تو هم به ما بخند(چشمک)

مهشید سه‌شنبه 15 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:13 ب.ظ http://p-daneshjo.blogfa.com

خنده.خنده
امان از دست تو !!!!!!!!!!!
بشر مگه بیکاری الکی منم منم میکنی ؟!؟! چشمک.
خوبه یارو با قفل فرمون دنبالت نکرده . چشمک.
جدآ من اگه توی اون تاکسی بودم وقتی برمیگشتی میگفتی من هواپیما تعمیر میکنم و بعدش اون سوتی که دادی معلوم میشد ٫‌اول خیلی ریلکس یه نگاه از سر تا پات میکردم و وقتی تمسخر رو توی چشام میدید بهت میگفتم شما بهتری بری ماشین اسباب بازی تعمیر کنی .خنده.چشمک
خلاصه خاطره ی باحالی بودا !!!!!!!!!
کلی خندیدم .دستت درد نکنه

راستی بابت طالع بینی ٫‌دیدی اون راست گفته !!!
تو هم کم خشن نیستیا !!! دعوا نمیکنی ٫‌نمیکنی ٫‌وقتی میکنی میزنی یارو رو درکل از هستی ساقط میکنیو میفرستیش بهشت زهرا . چشمک.خنده.

بیشتر مواظب خودت باش.زبان.

دستت درد نکنه گل.گل.گل

خوب احساس فنی بودن میکنم دیگه (نیشخند)
ما از ماکت هواپیما شرو کردیم تا برسیم به هواپیما...

چی !!!من و دعوا!؟!؟!
مواظب هستم اگر دیگران بذارن(نیشخند)

رویال سه‌شنبه 15 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:26 ب.ظ

اگه بشینی سر جات کسی میگه علیرضا چرا؟!!
اگه یه چیز دیگش خراب بود و جنابعالی میزدی موتور ماشین یارو رو املت میکردی چی؟
اگه راننده تاکسیه با قفل فرمون دنبالت میکرد چی؟
از وقتی که تو قراره بشی فنی و منم مهماندار هواپیما خودمو اول به خدا سپردم بعد امام زمان

تازه فکرشو بکن مثل این فیلما یه پیچ کوچولو را باز میکردمو یم دفعه متور میفتاد کف خیابون (خنده)...
آدم فنی نمیتونه آروم بشینه خوب الان که فکرشو میکنم میبینم که چون ماشین بوده و کوچولو اینجوری شد اگر 747 بود عمرا اگر اشتباه میکردم(چشمک)
اول خدا بعد امام زمان و بعد هم هواپیماتو بسپار به من تا بهترین پرواز را داشته باشی

سید محمد چهارشنبه 16 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:24 ب.ظ http://love-bwin.blogsky.com

سلام . خوبی؟
فکر نکنم دیگه اصلا شما منو به یاد بیاری !!!!
من محمدم . وبلاگ (کاش میشد سرنوشت را از سر نوشت) .
یادت اومد ؟
مدت زیادی بود که دیگه نمینوشتم ولی دوباره اومدم تا بنویسم و با دوستای گلم مثل تو و بقیه راه خودمو ادامه بدم.
البته دیگه توی بلاگفا نمینویسم .
ادرس لینک وبلاگ قبلیه منو اگه دوست داشتی عوض کن و لینک بالایی را جایگزین کن.
البته اگه منو به دوستی قبول میکنی . اگرم که خوشت نمیاد که دیگه هیچی!!!!
فعلا باید برم.
در پناه حق دوست خوب من .
یا علی مدد.

سلام محمد آقا
مگه میشه شمارو فراموش کرد با نوشته های قشنگتون....
حتما شما رو لینک میکنم ولی لینک قبلیتون رو هم نگه میدارم چون میخوام خاطره هامو نگه دارم....

Meraj پنج‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:08 ب.ظ

Salam ali jan.pas raftim safar tamire mashin ba to.terme jadid bedune man khosh begzare jaye mano por koniya ta terme payiz k beterkunim.

سلام معراج جون خودم ...
چطوری پسر ؟؟
از وقتی یکی از پاهاتو کندن دیگه اینطرفی نمیای؟؟
معراج پشت تلفن هم بهت گفتم که ترم تابستون بدون تو لطفی نداره اینو برای دلخوشیت نمیگم واقعا جات خالیه تا این دخترا رو ازیت کنیم البته اگر تو دیگه جراتشو داشته باشی(چشمک) ولی ترم بعد همدیگرو میبینم و همشونو .....

Meraj جمعه 18 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:14 ب.ظ

Avalan k koja pamo kandan yekam zarb dide picho mohrash kardan chaharoman man koja 2okhtararo azyat mikonam dige chand metr sandalishun jolo aghab beshe k azyat nist.ghorbunet zude zud mibinametun

تو راست میگی دیگه چند متر عقب جلو شدن صندلی و پاره کردن مقنعه توی سرشون که دیگه ازیت نیست ....
خودم پیچ و مهره های پاتو درست میکنم میدونی که من خیلی فنی هستم(چشمک)
من که زود میام خونتون پس میدونم که زود میبینمت (بوس)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد